
http://derang.ir/?p=58540
اجتماع » زنان بر اساس آخرین گزارش بانک جهانی در ۴۰ درصد از اقتصادهای جهان با محدودیتهای کار به خاطر تفکیکهای صنعتی مواجه هستند.
به نظر میرسد که رو به انحلال رفتن تیمهای ریشهدار در فوتبال ایران به یک مساله عادی تبدیل شده است. با این روند آیا راهآهن هم سرنوشتی مثل پاس، صبا، برق شیراز و ابومسلم خواهد داشت؟
آشفتگیهای اخیر در تیمهای ریشهدار فوتبال ایران، گریبان راه آهن تهران را هم گرفت. تیمی که قدمتی حدود ۸۰ سال دارد، پس از نتایج ضعیفی که طی چند سال اخیر به دست آورده به لیگ دسته دو سقوط کرده است. بهترین دست آورد ۱۰ سال گذشته این تیم، صعود به فینال جام حذفی در فصل ۸۸-۸۷ بود که البته با حرف و حدیثهایی مبنی بر نحوه قرعهکشی و همچنین وضعیت داوری، با پیروزی تیم اصفهانی ذوب آهن به پایان رسید.
راه آهن تیمهای پایه خوبی داشت و در واقع یک تیم بازیکنساز بود. این تیم در یک دهه اخیر، فوتبالیستهایی مثل امید عالیشاه، علیرضا محمد، علیرضا نورمحمدی، مجتبی زارعی، مهرداد کفشگری، احمد جمشیدیان و داود حقی را به فوتبال معرفی کرد. راه آهن همچنین اولین تیم فوتبالی است که از طریق سازمان خصوصی سازی، انتقال داد شد. با پیگیریهای محمد حسن انصاریفرد، مدیر عامل وقت باشگاه، راه آهن در سال ۹۰ به مالک شخصی منتقل شد اما در تیرماه سال ۹۱ شرکت هلدینگ سورینت که مالک آن بابک زنجانی بود این تیم را خرید.
باشگاه راه آهن که جزو اموال بابک زنجانی محسوب میشد، پس از دستگیری او به دادستانی تهران واگذار شد تا آنها با فروش این باشگاه، بخشی از بدهیهای زنجانی را بپردازند. پس از آن دادستانی این تیم را به شرکت آرایشی و بهداشتی کیانآرا که تحت نظر هلدینگ یزدان بود، واگذار کرد اما پیمان کیانیان مالک این باشگاه نتواست بدهیهای راه آهن را پرداخت کند و دادستانی تیم را از او پس گرفت.
به نظر میرسد که رو به انحلال رفتن تیمهای ریشهدار در فوتبال ایران به یک مساله عادی تبدیل شده است. با این روند آیا راهآهن هم سرنوشتی مثل پاس، صبا، برق شیراز و ابومسلم خواهد داشت؟ مسئولیت پذیری در قبال تیمهای فوتبال که سرمایه کشور هستند بر عهده کدام نهاد و سازمان است؟ این که شخصی از جانب دادگاه مفسد اقتصادی است، دلیل نمیشود که یکی از داراییهایش که تیم راه آهن ۸۰ ساله است به امان خدواند رها شود.
محسن بیاتینیا سرمربی سابق راه آهن در گفتوگو با ایسنا، در باره وضعیت کنونی این تیم گفت: از زمانی که دادستانی این تیم را از آقای کیانیان تحویل گرفت تاکنون که حدود یک سال میشود این تیم همچنان در مصادره دادستانی است. این تیم بدهی زیادی دارد و بعید میدانم کسی بخواهد این تیم را بخرد. خود من هم ۲۰۰ میلیون تومان از این باشگاه طلب دارد.
او در خصوص زوال تیم راه آهن اظهار کرد: این تیم زمانی که از زیر نظر شرکت راه آهن خارج شد و به بخش خصوصی واگذار شد روند نزولی خود را طی کرد. در حال حاضر این تیم به نظرم ۲۰ میلیارد تومان بدهی دارد. دادستانی این تیم را مصادره کرده است و حالا به هر دلیلی نخواسته هزینهای برای این تیم انجام دهد. در اصل دادستانی سرپرست این تیم بود.
مروری بر کارنامه راهآهن در ۱۰ سال اخیر:
فصل ۸۷-۸۸ رتبه یازدهم
فصل ۸۸-۸۹ رتبه پانزدهم
فصل ۸۹-۹۰ رتبه پانزدهم
فصل ۹۰-۹۱ رتبه یازدهم
فصل۹۱-۹۲ رتبه هشتم
فصل ۹۲-۹۳ رتبه یازدهم
فصل ۹۳-۹۴ رتبه دوازدهم
فصل ۹۴-۹۵ رتبه پانزدهم و سقوط به لیگ دسته یک
فصل ۹۵-۹۶ لیگ یک، رتبه پانزدهم
فصل ۹۶-۹۷ رتبه هجدهم و سقوط به لیگ دسته دو
چهرهها » محسن رنانی نوشت: «من با آن که مطمئن هستم برای انتشار این نوشته ناسزاهای بسیاری خواهم شنید اما بنابر وظیفه روشنفکری و برای مصالح جمهوری اسلامی و آینده این سرزمین، این نوشته را منتشر میکنم.
چمدان نوشت: محسن رنانی استاد دانشگاه نوشت: امید که آنان که با محتوای این نوشته موافقند یک بار دیگر در آن به دیده نقد بنگرند و آنان که با آن مخالفند، یک بار دیگر منصفانه آن را بخوانند. والعاقبه للمتقین.»
یادداشت رنانی به شرح زیر است:
مقدمه:
عکسها نشان میدهد که پیکر مومیایی شدهای که این روزها در جوار حرم حضرت عبدالعظیم کشف شده است، همان کالبد رضاشاه است که پس از تخریب مقبره رضاشاه توسط آقای خلخالی و سایر انقلابیان، در زیر آوار مدفون و اکنون با خاکبرداری هویدا شده است. من اگر مسئول میراث فرهنگی بودم، حتی اگر مشکوک بودم، فرض را بر این میگذاشتم که این پیکر رضاشاه است و وظیفه قانونی خود را در قبال حفظ میراث تاریخی کشور انجام میدادم تا آنگاه که بررسیهای بعدی واقعیت را آشکار سازد. و اگر از مقامات سیاسی بودم دستور میدادم این پیکر به موزه سپرده شود و به دقت از آن مراقبت شود؛ چرا که پیکر رضاشاه متعلق به ما نیست، متعلق به تاریخ ایران است و این تاریخ باید حفظ شود.
این نوشته دو بخش دارد: بخش اول آن سیاسی و هیجانی است و به این میپردازد که چرا به نفع و صلاح جمهوری اسلامی است که پیکر رضاشاه را با احترام به موزه بسپارد. این بخش کوتاه است و آن را برای خوانندگان بیحوصله در آغاز آوردهام و البته جدی است اما احتمالا آنان که باید، آن را جدی نمیگیرند. اما بخش دوم، که آن را برای خواننده جدی و پرحوصله و عمیق نوشتهام، یک تحلیل اقتصادی و اجتماعی است که در آن از نقش نمادین پیکر رضاشاه برای اقتصاد آینده کشور صحبت میشود و به این بهانه وارد بیان کارکرد سرمایههای نمادین به عنوان سرمایههای توسعهآفرین میشویم؛ با این هدف که نشان دهیم یک فرصت منحصربهفرد برای نجات آینده توسعه کشور، تمرکز بر تولید، جذب، حفاظت و انباشت سرمایههای نمادین است.
من با آن که مطمئن هستم برای انتشار این نوشته ناسزاهای بسیاری خواهم شنید اما بنابر وظیفه روشنفکری و برای مصالح جمهوری اسلامی و آینده این سرزمین، این نوشته را منتشر میکنم. امید که آنان که با محتوای آن موافقند یک بار دیگر در آن به دیده نقد بنگرند و آنان که با آن مخالفند، یک بار دیگر منصفانه آن را بخوانند. والعاقبه للمتقین.
بخش اول: کشف پیکر رضاشاه به مثابه یک فرصت سیاسی
این بخش را بیمقدمه در پنج نکته خلاصه میکنم:
یک: این که جمهوری اسلامی به این عزم و جسارت برسد که پیکر رضاشاه را به یک موزه ملی منتقل کند، نشانه اقتدار و احساس قدرت در جمهوری اسلامی است. این اقدام به این معنی است که جمهوری اسلامی ایران از نمادهای پهلوی نمیترسد و آنها را به عنوان بخشی از تاریخ ایران حفظ میکند. چنین اقدامی به معنی خلع سلاح کردن کل سلطنتطلبهاست. یعنی اگر جمهوری اسلامی از پیکر رضاشاه نترسد از نوه او و از دیگر نمادهای رژیم پیشین نیز نمیترسد.
دو: این اقدام به منزله نوعی التیام بخشیدن به روند تندرویهای گذشته در قبال تاریخ ایران و رژیم پهلوی است. بنابراین سرمایه اجتماعی نظام و امید به تدبیر آن را افزایش میدهد. جمهوری اسلامی به این ترتیب خودش را از تندرویهای امثال مرحوم خلخالی جدا میکند و ناگفته میگوید که من آن جمهوری اسلامی تندروی خلخالی نیستم. به گمان من این برای نظام، اعتبار بیشتر و سرمایه اجتماعی بالاتر به همراه میآورد. در واقع اگر چنین عزمی در نظام ایجاد شود در گام اول به منزله نوعی تابو شکنی است اما در واقع آغاز فرایند حساسیتزدایی و نرمالیزاسیون خواهد بود.
سه: با این اقدام فضا و زمینه و موضوعی برای گفتوگو درباره تاریخ پهلوی باز میشود. نگه داشتن این پیکر و انتقال آن به موزه، در اصل، مجوز دادن به جامعه فکری برای باز کردن غده چرکینی است که دردناک باقی مانده است و از آن گفتوگو نمیشود. جامعه روشنفکری و مردم عادی به بهانه این پیکر، گفتوگو خواهند کرد و پرونده توسعه در ایران بار دیگر ورق خواهد خورد. ما برای ورود به سال صفر توسعه، باید روی مسائل مهمی گفتوگوی ملی راه بیندازیم. از جمله روی سیاستهای توسعهای خودمان و رژیم قبل. این که نظام سیاسی یک طرفه همه اقدامات رژیم قبل را تخطئه کند، در واقع مجوز اخلاقی داده است که در طرف دیگر هم بخشهایی از جامعه به ویژه نسل جوان همه اقدامات رژیم گذشته را توجیه کنند و مطلوب بدانند. ما چارهای نداریم که به گفتوگوی عقلانی و اخلاقی درباره گذشته خویش روی بیاوریم تا آیندهمان تکرار گذشته نباشد. این فرصتی است تا گفتوگوی منطقی درباره گذشته را شروع کنیم. من گاهی در برخی مجامع دانشجویی جرأت نمیکنم از خطاهای بسیار فراوان رژیم گذشته سخن بگویم چون پیشفرض بخشی از نسل جدید این است که در آن دوران همه چیز گل و بلبل بوده است.
فراموش نکنیم که هیچگاه روشنفکران ملی ما درباره مرحوم دکتر مصدق و روشنفکران دینی ما درباره آیهالله منتظری به خود اجازه ندادند، نقدی جدی داشته باشند، چرا؟ چون حمله مخالفان و رسانههای رسمی آن دو بزرگ چنان بی محابا و بیاخلاق بوده است که باعث شده است یاران و علاقهمندان آنها نقد دوستان به آنان را ستم و بیوفایی و بیتدبیری بدانند.
درباره رژیم گذشته نیز چنین کردهایم. دستگاه رسانهای رسمی چنان بی محابا همه چیز را با چوب تخریب رانده است که باعث شده است نسل جوان امروز از آن سوی بام بیفتد و همه چیز آن رژیم را مطلوب ارزیابی کند. همین هفته گذشته در یکی از گروههای تلگرامی خانوادگی شاهد پرخاشگری جوانان خاندان به یکی از انقلابیون سابق که اکنون سالهاست گوشه عزلت گزیده است، بودم که او را بازخواست میکردند که اولا چرا در براندازی رژیم قبل مشارکت داشته است و ثانیا اگر اکنون معتقد است که این نظام آن چیزی نیست که قرار بود باشد، چرا در براندازی آن اهتمام نمیکند. این فضا، حاصل بستن همه راههای گفتوگوی ملی درباره مسائل مهم است و چنین میشود که ناگهان در دیماه ۱۳۹۶ این عقدههای فروخورده بیرون میریزد.
چهار: بیگمان ماههای اول تعداد زیادی از مردم برای دیدن پیکر رضاشاه راهی موزه میشوند. اشکالی ندارد این خودش نوعی تخلیه انرژی اجتماعی و سیاسی است و بعد از مدتی مسأله کاملاً طبیعی میشود. مگر کسی الان برای زیارت مزار مصدق صف میکشد؟ یا این که مزار آیتالله منتظری در دسترس مردم است، خطری برای نظام سیاسی است؟ به هیچ وجه. اما جامعه با همین چیزهای ظاهراً کوچک نفس میکشد و احساس آزادی و پویایی میکند.
پنجم: بازتاب خارجی این اقدام نیز البته خوب خواهد بود. در نگاه جهانی نوعی ظرفیت و قدرت و اعتماد به نفس جمهوری اسلامی را بازتاب میدهد.
نتیجه: بنابراین به گمان من لازم است مقامات ارشد کشور در این مورد با روشنبینی برخورد کنند و از موضع بزرگواری و شجاعت، دستور بدهند که پیکر به موزه منتقل شود؛ دستوری که در تاریخ ایران ماندگار خواهد شد. همین دیروز، عکسهای چهار رئیس جمهور گذشته آمریکا و بانوانشان همراه با بانوی اول آمریکا منتشر شد که در مراسم درگذشت همسر بوش پدر در کنار هم شادمانه عکس میگرفتند. مردم ما برای احساس امید به آینده نیازمند این صحنههای تاریخی هستند. اکنون وقت آن است که جمهوری اسلامی در کنار تاریخ بایستد و با آن عکس بگیرد و البته نقدش کند اما نابودش نکند.
آن موقع که آقای خلخالی با مقبره رضاشاه چنان کرد، شاید غلبه هیجان انقلابی بر عقلانیت قابل توجیه بود. اما امروز اگر همچنان عقلانیت اجتماعی ما زیر لگدهای هیجان و سیاست زمینگیر شود، نشانه آن خواهد بود که با نظام تدبیر کنونی دیگر امیدی به شکل گیری عقلانی فرآیند توسعه نخواهد بود. امیدوارم این نشانه بر نشانههای دیگر پیشین افزوده نشود.
بخش دوم: پیکر رضاشاه به مثابه سرمایه نمادین
الف) مقدمه
سالها پیش در مقاله «توسعه یعنی شهری با تندیس شاطر رمضان» نوشتم، ای کاش مقبره رضاشاه را به «موزه عبرت» تبدیل کرده بودیم. اکنون هم میگویم پیکر رضاشاه را باید، مانند جنازه استالین که به عنوان دیکتاتور روسیه به موزه سپرده شده است، به موزه بسپاریم. همانگونه که کاخ مرمر رضاشاه حفظ کردیم و اکنون بخشی از میراث فرهنگی ماست پیکر او نیز ارزش تاریخی دارد. همانگونه که اگر کاخ مرمر بسوزد، سوخته آن هم جاذبه تاریخی خواهد بود، پیکر رضاشاه نیز حتی اگر استخوانی بیش از آن نمانده باشد اثر تاریخی و جاذبه فرهنگی خواهد بود. خیلی از آثار تاریخی وقتی سوختند بیشتر مشهور شدند و جاذبه شدند. پس پیکر رضاشاه نیز صرف نظر از این که او خوب بود یا بد، دوستش داریم یا نه، یک اثر تاریخی است و حق نابودی آن را نداریم. همانگونه که امروز مقبره کوروش کبیر یک اثر تاریخی است و کسی حق تخریب آن را ندارد.
فرقی نمیکند، این که پیکر رضا شاه را گموگور کنیم مثل این است که دستور بدهیم تمام حوادث تاریخی که اسم رضاشاه در آنها آمده است از همه کتابهای کشور حذف شود. گموگور کردن پیکر رضاشاه با پاک کردن تاریخ رضاشاه یکی است و پاک کردن تاریخ رضاشاه یعنی پاک کردن بخشی از تاریخ ایران. و البته این خیال خام است که کسی گمان کند میتواند تاریخ را حذف کند. ما در تلاش برای حذف تاریخ نه تنها ناکام میمانیم بلکه همان تلاشهای ما برای حذف تاریخ نیز در تاریخ میماند. تلاشهای برای حذف تاریخ تلاشی است که پیشاپیش شکست خورده است. همانگونه که اگر حکومت دستور بدهد که تمامی کلمات زشت از فرهنگ لغتهای زبان فارسی حذف شود، آن کلمات زشت همچنان در زبان فارسی باقی میماند و میان مردم چرخش میکند، تلاش برای حذف هر بخشی از تاریخ که از نظر حکومت نامطلوب است نیز شکست میخورد. همانگونه زبان زنده و پویا است و وابسته به لغاتی که در کتاب لغت است نیست، تاریخ نیز زنده و پویا است و بستگی به خوشایند یا ناخوشایندی ما ندارد و منتظر این که ما بخشهایی از آن را کتمان کنیم یا نه، نمیماند. بنابراین ما به جای تلاش برای حذف تاریخ، بهتر آن است که کمک کنیم به تبیین بهتر و دقیقتر و صادقانهتر تاریخ.
نکته دیگر این که توسعه خودش یک فرآیند تاریخی است و حاصل انباشت تجارب تاریخی است، حذف عمدی بخشهایی از تاریخ، نوعی ممانعت از انباشت تجارب بشری است و در واقع ایجاد مانع در برابر توسعه طبیعی و تاریخی جامعه است و تنها نتیجه اش پرهزینه کردن این بلوغ تاریخی جامعه خواهد بود. بنابراین حکومت ها به جای آن که بخواهند با حذف یا کتمان بخشهایی از تاریخ، خودشان را منزه بنمایانند، دقیقا خودشان را در برابر تاریخ آینده در مظان اتهام قرار میدهند و نسلهای آینده آنها را متهم خواهند که مانع بلوغ طبیعی جامعه شدهاند. در حالی که تلاش حکومت باید بر این استوار باشد که تجربههای تاریخی دائما به بصیرت و دانش ضمنی و عبرت تبدیل بشود و به تکامل اجتماعی ما کمک کند. پوشاندن تجارت تاریخی، موجب کند شدن و پرهزینه شدن فرآیند تکامل تاریخی جامعه میشود.
ب) مفهوم سرمایه نمادین
سرمایه نمادین از کشفهای جامعه شناسان در اواخر قرن بیستم به ویژه پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی است. اگر چه پیش از آن در اواخر قرن نوزدهم، تورستین وبلن، اقتصاددان و جامعهشناس نروژی-آمریکایی نیز از مصرف نمادین سخن گفته بود اما ایده او برای یک قرن مکتوم ماند.
خیلی خلاصه: هر کشوری نتواند سرمایه نمادین تولید کند توانایی تولید، جذب، نگهداری و انباشت سایر سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را نیز در بلندمدت نخواهد داشت. یعنی رشد یک کشور زمانی امکانپذیر است که آن کشور بتواند سرمایههای نمادین جذب، تولید و انباشت کند.
سرمایه نمادین چیست؟ هر دارایی متعلق به جامعه که شهرت، توجه، احترام و افتخار برای بخشی از جامعه یا برای کل جامعه فراهم آورد. ممکن است یک سرمایه نمادین حتی مورد نفرت بخشی از جامعه باشد؛ این خودش نشانه آن است که برای بخش دیگری از جامعه سرمایه نمادین است و همان قدرت نمادین آن سرمایه است که موجب نفرت بخش دیگری، که آن را دوست ندارند، شده است.
سرمایه نمادین میتواند یک ساختمان باشد (مثل تخت جمشید، میدان نقش جهان، سیوسه پل و …)، میتواند یک شخصیت تاریخی باشد (مثل پیامبر اکرم، کوروش یا مولوی و…) میتواند یک اثر فرهنگی باشد (مثل شاهنامه یا موسیقی سنتی ایرانی یا تابلوهای نقاشی کمالالملک و…) میتواند یک پدیده اجتماعی باشد (مثل عاشورا، نوروز و…) میتواند یک شخصیت زنده سیاسی، مذهبی یا نظامی باشد (مثل مقام رهبری، مراجع تقلید، مهندس موسوی، آقای خاتمی، سردار سلیمانی و…) میتواند یک شخصیت علمی یا فرهنگی یا هنری زنده باشد (مثل پروفسور سمیعی، استاد فرشچیان، استاد شجریان، استاد عزتالله انتظامی و…)
پ) شکلگیری سرمایههای نمادین
در واقع هر سرمایه نمادین قبلا یکی از سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … بوده است که به یک علتی، به شهرت رسیده است و توجه عمومی را به خود جلب کرده و کمکم مورد احترام قرار گرفته و سپس به مرز افتخار رسیده است. مثلا استاد فرشچیان، به عنوان یک هنرمند برجسته، نخست سرمایه انسانی بوده است که اکنون به علت آن که شهرت جهانی پیدا کرده است به یک سرمایه نمادین ملی در عرصه هنر برای ما تبدیل شده است. او نه تنها برای ما مورد احترام است بلکه در سطح جهانی برای ما افتخار میآورد. مولوی به عنوان یک شخصیت فرهنگی تاریخی و مثنوی به عنوان یک اثر ادبی تاریخی نیز اول سرمایههای فرهنگی بودهاند که ترکهای ترکیه آنها را به یک سرمایه نمادین جهانی برای خود تبدیل کردند و سالیانه میلیاردها دلار از توریستهایی که برای دیدن قونیه و مراسم سماع و مثنوی خوانی به ترکیه میروند درآمد کسب میکنند. اکنون نیز تاجیکها دارند روی فردوسی و شاهنامه کار میکنند تا او را برای خود به یک سرمایه نمادین جهانی تبدیل کنند.
برای نمادین شدن یک فرد اصلا نیازی نیست که او انسان خوبی بوده باشد، افراد بد هم میتوانند نمادین باشند (مثل هیتلر برای آلمانها و چنگیز برای مغولها و استالین برای روسها) یا نیازی نیست ساختمان مطلوبی بوده باشد (مثل اردوگاه آدم سوزی آشوویتس در لهستان که میراث نازیهای اشغالگر است) یا حتی نیازی نیست خودش چیز ارزشمندی باشد (مثل کلاه کهنه نمدی رئیسعلی دلواری یا آدامس جویده شده فرگوسن، مربی منچستریونایتد که در موزه ورزش انگلستان نگهداری میشود و در حراجی حدود نیم میلیون پوند قیمتگذاری شده است.)
ت) منافع سرمایه نمادین
این سرمایههای نمادین به چه درد میخورد؟ این سرمایههای نمادین عامل همبسته شدن، تجمع و انباشته شدن سایر سرمایهها میشوند. مثلاً یک مرجع تقلید مانند آیتالله خمینی به عنوان یک سرمایه نمادین، موجب شد تا بخش بزرگی از سرمایههای انسانی، علمی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی کشور در جریان انقلاب اسلامی در کنار هم مجتمع شوند و برای پیروزی انقلاب با هم همکاری کنند.
یا وقتی استاد شجریان به عنوان یک سرمایه نمادین هنری تصمیم میگیرد در بم، باغ هنر بسازد؛ عدهای زمین میدهند (سرمایه اقتصادی)؛ بهترین طراحها جمع میشوند و به رایگان کار طراحی و نقشهکشی آن را انجام میدهند (سرمایه انسانی)؛ عدهای مصالح آن را تأمین میکنند و الی آخر. همه اینها به علت وجود سرمایه نمادین استاد شجریان بوده است.
یا وقتی فلان استاد و پزشک برجسته تصمیم میگیرد یک مرکز فوقتخصصی پزشکی بسازد؛ یک نفر زمین میدهد، وزارت بهداشت حمایت میکند سرمایهداران بزرگ اعلام آمادگی برای تأمین سرمایه میکنند، پزشکان بزرگ اعلام آمادگی برای همکاری و مشارکت میکنند و… . آنگاه یک مرکز تخصصی پزشکلی شکل میگیرد.
پس هر انباشت و تجمیع سرمایهای از هر جنس که در کشور صورت بگیرد اگر نخواهیم که با منابع مالی دولتی و با زور پولهای نفتی و با فشار قانون انجام شود، بهتر است یک سرمایه نمادین محور آن قرار گیرد. البته الزامی نیست که برای تجمیع سرمایههای دیگر، حتما یک سرمایه نمادین انسانی زنده بیاید وسط. مثلا ممکن است ساختمان یک سقاخانه در یک محله، سرمایه نمادین محله باشد که افراد محله عصرها در آنجا جمع میشوند و گپ میزنند. همین گپها باعث ارتباط و اعتماد و همکاری آنها در محله میشود (تولید سرمایه اجتماعی). بعد هم چند نفر از آنها در این گپوگفتها تصمیم میگیرند با هم شراکتی راه بیندازند (انباشت سرمایه اقتصادی) یا تصمیم میگیرند برای محله یک کتابخانه خوب بسازند (تولید سرمایه فرهنگی) و … . پس سرمایه نمادین از هر جنس که باشد میتواند مولد و جاذب و تجمیع کننده انواع سرمایههای دیگر باشد. در واقع سرمایه نمادین به عنوان نخ تسبیح سایر سرمایهها عمل میکند.
ث) سطوح سرمایه نمادین
سرمایه نمادین انواع سطوح دارد مثلا میتواند خانوادگی باشد (مثل وجود یک متخصص در یک خاندان که بقیه متخصص نیستند یا وجود یک مادر بزرگ که همه خانواده گرد او متحد هستند)، میتواند محلی باشد (مثل یک هنرمند یا یک روحانی زاهد یا یک مقبره در یک محله)، میتواند گروهی باشد (مثل یک پیشکسوت برای ورزشکاران یا صنعتگران) میتواند منطقهای باشد (مثل یک شخصیت منطقهای) میتواند ملی باشد (مثل شخصیتهای فرهنگی و هنری و مذهبی و سیاسی ملی یا آثار تاریخی ملی و …). ممکن است یک سرمایه نمادین ملی باشد ولی الزاما مورد قبول یا احترام همه اعضای یک ملت نباشد اما مهم این است که تعلق ملی دارد. مثلا مولوی عبدالحمید در عین حال که یک سرمایه نمادین منطقهای برای استان سیستان و بلوچستان هست، در سطح ملی هم برای اهل تسنن سرمایه نمادین ملی است. یا آقای خاتمی برای بخشهای اصلاحطلب جامعه سرمایه نمادین است. من حتی معتقدم آقای احمدینژاد هم برای بخشهایی از جامعه سرمایه نمادین بود اما خودش و رقبایش به سرعت او را تخریب کردند.
در مورد آقای روحانی میدانم که ایشان یک سرمایه سیاسی است که در انتخابات ۹۶ تا مرز نمادین شدن هم رفت اما رویکرد ایشان در بعد از انتخابات، دوباره ایشان را به سمت یک سرمایه سیاسی عقب برد. در واقع آقای روحانی در زمان انقلاب اسلامی یک «کنشگر سیاسی» بود؛ در بعد از انقلاب به یک «شخصیت سیاسی» تبدیل شد؛ وقتی رئیسجمهور شد «سرمایه سیاسی» شد ولی هنوز «سرمایه نمادین» نشده است. چرا؟ چون در مردم «باور» ایجاد نکرده است. یک سرمایه سیاسی وقتی به یک «سرمایه نمادین» تبدیل میشود که در مردم «باور» ایجاد کند. آقای خاتمی در میان بخش بزرگی از جامعه این کار را کرده است، آقای احمدینژاد هم تا حدودی چنین کرد و البته لازم به تاکید نیست که پیش از همه اینها، آیهالله خمینی و آیهالله خامنهای، توانایی بینظیری در ایجاد «باور» در جامعه از خود نشان دادهاند. باور یعنی چه؟ یعنی این که جامعه باور کند که این سرمایه نمادین توان ایجاد جنبش، تغییر، تحول و حرکت یا حتی ایجاد ثبات در وضع موجود را دارد. میتواند سرمایهها را فرا بخواند، مردم را بسیج کند، قولهایی که میدهد را محقق کند و هرگاه بخواهد میتواند در سطوح ملی یا منطقهای یا قومی یا در سطوح بخشی و حرفهای اقدامات جدی و تغییرات چشمگیر ایجاد کند. وقتی «باور» ایجاد شده در مورد کسی است که دوستش داریم یا با او همفکریم، این «باور» به دنبال خودش «افتخار» هم میآورد. بنابراین مرز نمادین بودن و نبودن، ایجاد باور و قدرت افتخارآفرینی است. یعنی هر چه شخصیتی از شهرت به سمت برانگیختن احترام برود ظرفیت نمادین شدنش بالاتر میرود. وقتی وارد ساحت «افتخار» شد یعنی حضورش برای دیگران افتخار آفرین شد، نمادین شده است.
ج) تفاوت با کاریزما
و البته فرق سرمایه نمادین با اسطورهها یا شخصیتهای دارای کاریزما، در مقدس بودن است. سرمایههای نمادین مقدس نیستند. گر چه بسیار احترام برانگیز و افتخار آفرین باشند. اما شخصیتهای کاریزما، مقدسند، یعنی نقد ناپذیرند و اگر نقد شوند، ممکن است نقد کننده با اهانت و خشونت روبهرو شود. مثلا وقتی میگوییم علی دایی سرمایه نمادین ورزش ماست، به این معنی نیست که مقدس است. یعنی ما ضمن احترام و احساس افتخار نسبت به علی دایی، البته او را نقد هم میکنیم و هیچگاه دستش را به نشانه تقدس نمیبوسیم.
فرق جامعه مدرن با سنتی در همینجاست. در جامعه سنتی سرمایه نمادین انسانی، به سرعت به کاریزما و تقدس گرفتار میشود. در حالی که در جامعه مدرن ممکن است انبوه سرمایههای نمادین تولید شود بدون آن که مقدس باشند. متأسفانه وقتی سرمایههای نمادین به شخصیتهای کاریزما و مقدس تبدیل میشوند ممکن است در آنها ظرفیت تخریبی ایجاد شود. مثلا صدام حسین یک سرمایه نمادین برای عراقیها بود که به علت مقدس شدن، دیگر قابل نقد نبود و علی رغم تلاشهای گستردهای که برای شکل دهی یک عراق مدرن و قدرتمند کرد اما از مرحلهای به بعد آسیبهای جبران ناپذیری به کشور و ملت خویش زد.
چ) سرمایه نمادین، ضرورت آینده توسعه در ایران
ایران کشوری است که دیگر نمیتواند به نفت تکیه کند. منابع طبیعیِ دیگرِ ما نیز رو به انتهاست. نزدیک به ۱۰ میلیون بیکار آشکار و پنهان داریم و سالیانه نیز یک میلیون نفر به تعداد متقاضیان کار ما افزوده میشود. در حالی که پیشبینی میشود در بهترین حالت بتوانیم سالی ۷۰۰ هزار اشتغال جدید ایجاد کنیم. بنابراین اگر کار جدیای نکنیم، به سرعت فقیر میشویم. ما چارهای نداریم که برای توسعه آینده خودمان بر صنعت توریسم تکیه کنیم. ما جزء ۱۰ کشور اول در زمینه دارا بودن آثار باستانی و تاریخی و جاذبههای گردشگری هستیم. البته صنایع دانشمحور نیز جزء لاینفک توسعه آینده خواهد بود اما گردشگری، دست کم در کوتاه و میانمدت، میتواند سهم موثرتری داشته باشد. به گمان من نه تنها آینده جامعه ایران حتی آینده نظام سیاسی به توانایی ما برای گسترش صنعت توریسم گره میخورد. البته فرصتهای دیگری نیز هست. مثلاً ما میتوانیم یکی از مراکز عمده تولید انرژی خورشیدی در دنیا بشویم اما هر کار دیگری برای جهش اقتصادی ما نیازمند چند دهه سرمایه گذاریهای سنگین است، که فعلا دست کم تا بیست سال آینده برای ما مقدور نیست. بعد از آن نیز دیگر احتمالاً نفت ارزش اقتصادی زیادی نخواهد داشت.
بنابراین از این پس نباید اجازه دهیم که هیچ سرمایه نمادین بالقوهای از دست ما برود… باید برای تبدیل تمام امامزادههای کشور به جاذبههای گردشگری فکر کنیم. باید مقبره هارونالرشید در مشهد را احیا کنیم و آن را به جاذبهای توریستی برای یک میلیارد مسلمان اهل سنت تبدیل کنیم. باید مقبره خواجه نظامالملک و ملکشاه سلجوقی را در اصفهان به سرمایه نمادین تبدیل کنیم. میتوانیم امکان بازدید توریستهای خارجی از حرم امام رضا (ع) و مقبره امام خمینی و سایر بقاع مذهبی را فراهم کنیم. باید در کویرهایمان کمپهای توریستی ایجاد کنیم و هزاران علاقهمند به شبهای کویر را از دور دنیا جذب کنیم؛ باید سقاخانههای محلات را احیا کنیم؛ باید برجهای کبوتری را به عنوان یکی از منحصربهفردترین صنایع تاریخی ایران به شهرت جهانی برسانیم. باید لباسهای محلی و مراسم سنتی فرهنگهای مختلف ایرانی بهویژه موسیقی آنان را احیا کنیم و خیلی کارهای دیگر.
امارات متحده یکی از کشورهایی است که در تولید سرمایه نمادین بسیار موفق عمل کرده است. جزیره نخل یا برجالعربیه دو سرمایه نمادین امارات هستند که به شدت سرمایههای اقتصادی و انسانی را به سوی امارات جذب کردهاند. این کشور حتی بسیاری از نمادهایی که به سرمایه تبدیل کرده است را به نوعی کپیبرداری یا اقتباس کرده است. مثلاً با ساختن منطقهای با معماری بادگیرهای یزد و تبلیغ وسیع جهانی در مورد آنها، نماد بادگیرها را به عنوان نمادی بومی معرفی کرده است و اکنون در دور دنیا، هر کس که با معماری ایران آشنا نباشد، وقتی پوستر بادگیرهای یزد را میبیند میگوید اینجا دوبی است.
ح) لزوم صیانت از سرمایههای نمادین
متاسفانه هم حکومتهای ایران سرمایههای نمادین را تخریب میکردهاند و هم مردم ما بیش از آن که اهل ساخت باشند اهل تخریب این سرمایهها بودهاند. مثلا بخش بزرگی از آثار معماری دوره صفوی به دستور حاکمان محلی قاجاران نابود شده است؛ یا این که مردم ما فقط بر روی آثار باستان یادگاری نمینویسند بلکه با تولید جوک و شایعه بر علیه شخصیتهایی که میتوانند سرمایه نمادین باشند، آنها را نابود میکنند. ما در جامعه جهانی بلند نخواهیم شد مگر آن که بتوانیم دست از تخریب سرمایههای نمادین خود برداریم. حتی افرادی که دوستشان نداریم ولی به طور بالقوه میتوانند نقش نمادین بازی کنند را نباید تخریب کنیم. من به عنوان کسی که از همان آغاز منتقد سیاستهای آقای احمدینژاد بودهام و آنها را برای آینده ایران خطرناک میدانستهام، همیشه مراقب بودم که ایشان را تخریب نکنم؛ چرا که سرمایههای نمادین از نظر ارزشهای اخلاقی خنثی هستند یعنی خواه تالار بزم پادشاهان صفوی در کاخ چهلستون اصفهان باشد یا عبادتگاه شاه نعمتالله ولی در ماهان، یا زندان اسکندر در یزد، سرمایه نمادین هستند و باید حفاظت شوند. از نگاه توسعه، نه خاتمی باید تخریب شود و نه احمدینژاد؛ چرا که هر کدام از اینها در لحظهای از تاریخ آینده ما میتوانند نقشهای مهمی بازی کنند. از حوادث دی ماه گذشته درس بگیریم و یادمان نرود که جامعه فاقد سیاستمداران نمادین یا جامعهای که شخصیتهای نمادینش منفعل یا دست بسته باشند، جامعهای ژلهای خواهد بود که در یک لحظه تاریخی ممکن است یک دلقک بتواند از آن سوی آبها آن را دستخوش بیثباتی کند.
خ) کارکرد سرمایههای نمادین در بحران
شخصیتهایی که سرمایههای نمادین هستند در دوران ثبات، نه تنها موجب انباشت بقیه سرمایهها میشوند، بلکه منشاء تحولات آرام و اصلاحگرانه نیز میباشند. اما نقش مهم این سرمایهها در دوران بیثباتی و تنش است که میتوانند وسط بیایند و مانع گسیختگی اجتماعی و سیاسی شوند. به گمان من اگر سوریه فروریخت به علت ناتوانی جامعه سوریه در تولید سرمایههای نمادین ملی بوده است. اگر تعدادی چهره نمادین ملی در درون جامعه سوریه وجود داشت آنها میتوانستند به عنوان نماینده جامعه با حکومت مذاکره کنند و نگذارند سوریه وارد جنگی ویرانگر شود و وقتی هم وارد جنگ شد با مذاکره، مانع طولانی شدن آن شوند. اکنون اما بیش از هفت سال است که سوریه در آتش جنگ میسوزد و هنوز گروههای معارض دولت سوریه نتوانستهاند بر سر انتخاب یک رهبر به تفاهم برسند. یعنی بشار اسد به علت موقعیت سیاسی خود به طور طبیعی در آن بخش از جامعه که طرفدار حکومت بود سرمایه نمادین محسوب میشد اما متاسفانه در بخش دیگر جامعه که مخالف حکومت بود کسی نبود که در موقعیت سرمایه نمادین ملی، با حکومت مذاکره کند و برای توقف درگیریها تفاهم کند و جامعه نیز به تفاهم آنها احترام بگذارد.
د) جمعبندی
در واقع سرمایههای نمادین مانند عمود خیمه، بخشهای مختلف جامعه را منسجم و عقلانی نگاه میدارند. بنابراین سرمایههای نمادین بالقوه و بالفعل را نباید تخریب کنیم، حتی اگر رقیب ما باشند، چون فرصتهای زیست مسالمتآمیز جامعه محدود میکنیم. پیامبر اکرم وقتی مکه را فتح کردند، نگذاشتند ابوسفیان به عنوان سرمایه نمادین قریش تخریب شود و خانه او را محل امن قرار دادند که هر کس به آنجا برود در امان است. فدایش شوم که ضمن آن که مهربان بود و خُلق عظیم داشت، بیآنکه مکتب دیده و خط نوشته باشد، به گونهای رفتار میکرد که گویی خیلی از نظریههای علمی امروز سیاست و جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی را میدانست.
و البته همه اینها را گفتم که بگویم اکنون پیکر رضاشاه نه تنها بخشی از تاریخ ایران است، بلکه میتواند به عنوان یک سرمایه نمادین تاریخی، در آینده یک جاذبه جهانی توریستی برای ما ایجاد کند؛ همان کاری که مقبره استالین در روسیه میکند. امروز سر به نیست کردن پیکر رضاشاه هیچ تفاوتی با تخریب شبانه تخت جمشید ندارد و اگر چنین کنیم تاریخ درباره ما همان قضاوتی را خواهد کرد که درباره ظلالسلطان (پسر ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان) کرد که از روی حقارت و کینهتوزی دستور داد بسیاری از آثار معماری صفویه به ویژه کاخ آیینهخانه، که به فرمان شاه عباس دوم بر ساحل زنده رود ساخته شده بود، تخریب شود.»
جازموریان که روزی سرشار از امید و زندگی بود و امروز باید انبار علوفه ایران باشد به درد بیتوجهی مبتلا و این درد باعث خشمش شده، خشمی که همه در آتش آن خواهند سوخت، شک نکنید.
“رضا جزینیزاده” مدیر کل حفاظت محیط زیست استان کرمان از وخیمتر شدن حال و روز جازموریان سخن به میان آورد و گفت: تغییر اقلیم، خشکسالیها و عدم مدیریت منابع آب باعث بحرانیتر شدن وضعیت جازموریان شده است.
وی با بیان این مطلب که سال به سال وضعیت جازموریان بدتر میشود، اظهار کرد: هیچ حقابهای برای جازموریان رهاسازی نشده، چاههای غیرمجاز ساماندهی نشده، ضمنآنکه تغییر الگوی کشت و تغییری در روشهای آبیاری در این منطقه انجام نشده، همه این موارد دست در دست یکدیگر داده تا بر شدت ریزگرها افزوده شود.
مدیر کل حفاظت محیط زیست استان کرمان ادامه داد: مشکلاتی که برای محیط زیست به دلیل سوء مدیریتها بهوجود آمده است نمیتوان طی مدت زمان کوتاهی حل کرد، ضمنآنکه تغییر اقلیم و خشکسالیها نیز مزید بر علت شده بنابراین نمیتوان انتظار داشت که کارگروه ملی مبارزه با خشکسالی جازموریان یک شبه مشکلات را حل کند.
وی با اشاره به اینکه اعتباراتی برای نجات جازموریان اختصاص یافته است، تصریح کرد: کارگروه ملی اقداماتی انجام داده اما این اقدامات نمیتواند در کوتاه مدت از فریادهای بلند طبیعت پیشگیری کند قابل ذکر است که ما نمیتوانیم تالاب جازموریان را به حالت اولیهاش برگردانیم و اگر همه امکانات را بسیج کنیم، فقط میتوانیم جلوی پیشرفت فاجعه را بگیریم.
جزینیزاده تاکید کرد: همه به فریادهایی که طبیعت میزد بیتوجه بودند که امروز این فریادها به فاجعه تبدیل شده است و کم کم به سمت بحرانهای حاد خواهد رفت که نیاز به یک بسته پیوستهای امنیتی دارد.
وی با گلایه از بیتوجهی مسئولان در زمینه محیط زیست، بیان کرد: مسایل زیست محیطی شوخی بردار نیست، متاسفانه مسئولان به این مهم توجه لازم را نمیکنند که اگر این روند را ادامه دهند در ادامه مسیر شرایط بدتری خواهیم داشت.
مدیر کل حفاظت محیط زیست استان کرمان در خصوص ساماندهی چاههای غیرمجاز به ایسنا گفت: نمیتوانیم چاههایی که مردم چندین سال از طریق آنها امرار معاش میکنند بدون ایجاد شغل دیگری مسدود کنیم، بنابراین به این آسانی این مهم محقق نخواهد شد.
وی به اقدامات صورت گرفته در راستای مهار ریزگردها اشاره و عنوان کرد: مالچ پاشی و کشت برخی بوتهها و نهالها در شرق استان کرمان برای جلوگیری از ریزگردها آغاز شده اما سرعت تخریب بسیار بالا است، اما نمیتوان در عمق تالاب اقدام به مالچ پاشی کرد چراکه آنجا رویشگاه گیاهان است و مالچ پاشی در مناطقی که هیچ گیاهی رشد نمیکند انجام میشود.
جزینیزاده کانون اصلی ریزگردها را جازموریان دانست و بیان کرد: ما در پایین دستهای جازموریان بحران ریزگردها را مدیریت میکنیم تا مقداری از شدت آن بکاهیم، قابل ذکر است که تنها راهکار مهار ریزگردهای جازموریان آب است که متاسفانه با توجه خشکسالیهای پی در پی، وضعیت توپوگرافی و تبخیر زیاد منطقه اگر همه آبها هم رها شوند قبل از رسیدن به تالاب تمام میشوند.
وی اعلام کرد: تخمینی که در سال گذشته برای سهم ریزگردهای داخلی زدیم سهم جازموریان ۲۵ درصد بود اما قطعا در سال جاری این سهم بیشتر خواهد شد.
مدیر کل حفاظت محیط زیست استان کرمان با بیان این مطلب که تامین اعتبار برای نجات جازموریان در دستگاههای مختلف انجام میشود، اظهار کرد: متاسفانه تامین اعتبار به میزانی نبوده که بتوان کار عمدهای برای نجات جازموریان انجام داد و اعتبارات تخصیصی کافی نیست.
وی از نبود توجه جدی در نظام برنامهریزی برای نجات جازموریان گلایه و تصریح کرد: برخی از مسئولان هنوز از اهمیت محیط زیست، تالاب و نفس کشیدن مردم بیاطلاع هستند و در استان فقط این مهم مورد توجه جدی استاندار است.
جزینیزاده آنچه که در اقدامات بالادستی برای نجات جازموریان انجام شده را مفید دانست و عنوان کرد: در نظام برنامهریزی و بودجهبندی استان کرمان توجه لازم به محیط زیست نمیشود، گفتنی است که مسئولان باید بدانند این فریادهای محیط زیست که اکنون به فاجعه تبدیل شده در آینده نه چندان دور به بحرانهای خاص تبدیل خواهد شد، لذا مسئولان برنامه بودجه استان باید نگاه جدی به محیط زیست داشته باشند زیرا با دستان خالی نمیتوانیم اقدام موثری انجام دهیم.
وی خاطر نشان کرد: تا زمانی که مسئولان به اهمیت محیط زیست پی نبرند، هم افزایی بین مسئولان انجام نشود و در نظام برنامهریزی و بودجهای به این مهم توجه نشود، همه کارها غیر موثر خواهد بود و دچار روزمرگی میشویم و شدت این مشکل سال به سال افزایش مییابد.
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان کرمان آنچه که امروز ما را تهدید میکند را مشکل از بین رفتن حیات وحش استان ظرف دو سه ماه آینده دانست و عنوان کرد: استان کرمان ویترین تنوع زیستی کشور است با این خشکسالیهایی که در سالهای اخیر داشتهایم اگر در بحث مدیریت بحران استان و سازمان برنامهریزی استان به آب و علوفه رسانی به حیات وحش توجه نشود همه تنوع زیستی استان نابود خواهد شد که متاسفانه تا این لحظه اقدامی انجام نشده است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: اگر این روند ادامه یابد درک نسلهای بعدی ما از محیط زیست فقط در حد کتاب درسی و فیلمها خواهد بود و هرگز محیط زیست را لمس نخواهند کرد./ایسنا
سراج موزیک: فناوران نوشت: اطلاعات دریافتی حاکی است که ماده واحده پیشنهادی ساماندهی پیامرسانها در مجلس مطرح شده که در صورت تصویب تمامی پیامرسانها باید برای فعالیت در داخل کشور مجوز بگیرند و در غیر این صورت مسدود خواهند شد.
همچنین در صورت مسدود شدن یک پیامرسان ایجاد کانال در آن پیامرسان نیز جرم تلقی خواهد شد.
سازمان پزشکان بدون مرز بمباران مراسم عروسی در استان حجه یمن را “وحشتناک” خوانده و این اقدام متجاوزانه ائتلاف عربی را محکوم کرد. در کنار آن پاریس نیز این اقدام وحشیانه را محکوم کرد.
به نقل از سایت شبکه المیادین، سازمان پزشکان بدون مرز با بیان اینکه هیچ یک از زخمیهای مراسم عروسی در استان حجه یمن مسلح نبوده یا لباس نظامی به تن نداشتند، مورد هدف گرفتن این مراسم توسط ائتلاف عربی به رهبری عربستان را وحشتناک خوانده و آن را محکوم کرد.
رئیس هیئت پزشکان بدون مرز در یمن گفت، حمله به غیرنظامیان نقض خطرناک قوانین بینالمللی انسانی است. انجام حملاتی که پیشبینی میشود به غیرنظامیان آسیب برساند ممنوع است اما نقض این قوانین توسط ائتلاف عربی در یمن همچنان ادامه دارد.
وی افزود، همه طرفهای درگیر باید به حمایت از غیرنظامیان متعهد باشند، همچنین طرفهایی که با فروش سلاح این درگیری را تغذیه میکنند باید مسؤولیت خود را برعهده گرفته و به قوانین بینالمللی در زمینه حفظ جان غیرنظامیان احترام بگذارند.
سال توماس، هماهنگ کننده پروژه این سازمان در حجه نیز از زنی سخن گفت که سراسیمه وارد بیمارستان شده و به دنبال فرزندش میگشت که در این مراسم حضور داشت.
وی گفت، حمله متجاوزانه ائتلاف عربی بسیاری از کودکان و زنان دیگر را نیز تحتالشعاع قرار داده زیرا آنها هنوز نمیدانند چه بر سر عزیزانشان آمده است.
سازمان پزشکی بدون مرز در بیانیهای گزارش داد، تیمش ۱۳ کودک از میان زخمیهایی که تعدادشان به ۶۳ تن میرسد را معالجه کردند. زخمیهایی که در حمله متجاوزانه ائتلاف عربی مراسم عروسی در بخش بنی قیس مورد هدف قرار گرفته بودند.
در این بیانیه آمده است: در ابتدا زخمیها از محل حادثه به الحمیر منتقل شدند. دو خودرو در این بخش در نتیجه حملات آسیب دیده بودند و در نخستین اقدامات کادر پزشکی و دو آمبولانس از سوی این سازمان به این بخش فرستاده شد اما آنها در رسیدن به آن منطقه مورد نظر بسیار تاخیر داشتند زیرا جنگندهها همچنان بر فراز این منطقه در حال پرواز بودند و این نگرانی وجود داشت که تعداد حملات افزایش یابد.
این سازمان در بیانیه خود تاکید کرد: زخمیهای مراسم عروسی به بیمارستان رسیدند در حالی که لباسهای مخصوص این مراسم را بر تن داشته و هیچ کدام مسلح نبوده یا لباس نظامی بر تن نداشتند.
همچنین از یکی از شاهدان عینی نقل شد که هنگامی که صدای حمله هوایی را شنید داخل چادر بود که به دنبال این صدا بیهوش شد و هنگامی که به هوش آمد اشخاصی را دید که از چادر فرار میکردند. وی گفت، در این حمله یکی از پسرعموهایش کشته شد.
در این راستا، فرانسه این حمله به مراسم عروسی را محکوم کرد که دستکم منجر به کشته شدن ۳۰ تن و زخمی شدن چندین غیرنظامی دیگر شد.
فرانسه همه طرفهای درگیر را به اجرای قوانین بینالمللی انسانی فراخواند که طبق آن انجام اقدامات غیرنظامی در حق غیرنظامیان و زیرساختهای اصلی شهری ممنوع شده است و همه طرفهای درگیر باید همه اقدامات لازم را هنگام اجرای عملیات خود در این باره اتخاذ کنند.
پاریس اعلام کرد: تضمین امنیت و عدم تاخیر در ارائه کمکهای انسانی به اشخاصی که نیازمند آن هستند برعهده طرفهای درگیر است و راه حل سیاسی تنها راه حل پایان دادن به نابسامانی امنیتی و انسانی در یمن است.
فرانسه بار دیگر حمایت خود را از تلاشهای مارتین گریفیتس، فرستاده ویژه سازمان ملل به یمن اعلام کرد.
جنگندههای ائتلاف عربی مراسم عروسی را در روستایی در بخش بنی قیس حجه مورد هدف قرار دادند که در اثر آن ۳۳ غیرنظامی کشته و ۴۷ تن دیگر زخمی شدند.
اجتماع » فرماندار ماهشهر از اعتراف پدر شکنجهگر کودکان ماهشهری به جرم خود خبر داد.
سراج موزیک: محسن بیرانوند درباره آخرین وضعیت پرونده شکنجه سه کودک ماهشهری توسط پدر و نامادری آنها اظهار کرد: دوم اردیبهشت ماه موضوع شکنجه و آزار و اذیت جسمی و روحی سه کودک ۱۲ ساله، ۹ ساله و حدود ۶ ساله ماهشهری توسط والدین آنان رسانهای شد.
وی ادامه داد: دو فرزند بزرگتر حاصل ازدواج اول پدر این کودکان است که به طلاق انجامید و همچنین فرزند سوم حاصل ازدواج دوم پدر است که همسر دوم این مرد، فوت کرده است. این کودکان توسط پدر و نامادری خود در خانه حبس و شکنجه میشدند.
فیلمی تکان دهنده از لحظه نجات ۳ کودک مورد شکنجه
فرماندار ماهشهر با اشاره به دستگیری پدر این کودکان آزاردیده افزود: نامادری این کودکان نیز دستگیر شد که هماکنون با قید قرار آزاد است. پدر این کودکان به شکنجه فرزندان خود اعتراف کرده و آن را به گردن گرفته است. هنوز بررسی نشده که این فرد معتاد است یا نه اما قطعا فردی که کودکان و به ویژه فرزندان خود را شکنجه میدهد، مریض است و آدم سالمی نیست و بیماری این چنین افرادی کاملا محرز است.
بیرانوند تصریح کرد: با حکم دادستانی این کودکان هماکنون در منزل عموی خود سکونت دارند و عموی کودکان آزاردیده فعلا سرپرستی آنها را بر عهده دارد. بنده نیز حمایت مالی دائمی یکی از کودکان را بر عهده گرفتهام و استاندار خوزستان نیز حمایت مالی دو تن از این کودکان را عهدهدار شده است.
وی بیان کرد: بعد از ظهر امروز، هیاتی از استانداری خوزستان متشکل از مدیرکل امور بانوان استانداری خوزستان، مدیرکل امور اجتماعی استانداری خوزستان و همسر آقای استاندار از این کودکان آسیبدیده عیادت میکنند.
فیلمی تلخ و دردناک از کودک مورد شکنجه {حاوی لحظاتی دلخراش است}
رئیسجمهوری آمریکا که پیشتر رهبر کرهشمالی را با القابی چون “مردک راکتی” خطاب قرار میداد، در یک موضعگیری کاملا متفاوت او را “بسیار محترم و باز” توصیف کرد.
به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس، دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا سهشنبه در کنفرانس خبری با امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه گفت، کیم جونگ اون خواستار نشستی تاریخی و عالیرتبه در سریعترین زمان ممکن است و تاکید کرد رهبر کرهشمالی فردی “بسیار باز و بسیار قابل احترام” است. این سخنان با ارزیابیهای پیشین او که رهبر پیونگیانگ را “مردک راکتی” خطاب کرده بود، تفاوت فاحشی دارد.
از سوی دیگر ترامپ در کنار ماکرون همچنین گفت، نیروهای آمریکایی در سوریه “نسبتا زود” خارج میشوند اما هشدار داد که چنین اقدامی فورا رخ نخواهد داد. رئیسجمهوری آمریکا گفت: میخواهیم نیروهایمان را به خانه بیاوریم و به خانه هم خواهیم آورد اما قصد داریم تا یک رد پای قدرتمند و ماندگار باقی بگذاریم و این بخش عمدهای از مذاکراتمان را تشکیل داد. باید ببینیم چه پیش میآید اما بازگرداندن نیروهایمان نسبتا زود خواهد بود.
بخشی دیگر از کنفرانس خبری در کاخ سفید به اظهارات ترامپ درباره رابطه آمریکا با کشورهای منطقه خاورمیانه اختصاص داشت. او گفت: «کشورهایی در منطقه قرار دارند که بسیار ثروتمند هستند اما اگر کمک ما نبود، حتی یک هفته هم دوام نمیآوردند.»
ترامپ این کشورها را به تامین هزینه حضور آمریکا در منطقه فراخواند و گفت: «آنها باید برای اتفاقاتی که میافتد هزینه بپردازند، ایالات متحده با ناخرسندی در خاورمیانه هست، من مسئولیت آن را قبول نمیکنم، خیلی شرمنده خواهم بود که هفت هزار میلیارد دلار در خاورمیانه هزینه شده است اما وقتی که میخواهم دیوار یا مدرسه بسازم، (مسئولان) بگویند که پول نداریم!»
ترامپ علاوه بر تاکید بر ضرورت تامین هزینه حضور آمریکا در منطقه از سوی کشورهای ثروتمند آنجا، از این کشورها همچنین خواست که سربازانشان را هم وارد میدان کنند: «آنها باید سربازانشان را وارد عرصه کنند. ما بخش بزرگی از نیروهایمان را به کشور باز خواهیم گرداند، ولی باید مسیر نظامی را ببندیم وگرنه ایران به سرعت خلاء حضور ما را پر خواهد کرد.»
این مطلب از وب سایت و زسانه بزرگ آپ موزیک رپورتاژ گردیده است.
دانلود آهنگ امید آمری اون تویی
آپ موزیک برای شما کاربران ترانه اون تویی با صدای امید آمری با کیفیت اصلی را آماده کرده
شعر و آهنگسازی : احمد قهرمانی / تنظیم کننده : شاهین خسروآبادی
Exclusive Song: Omid Ameri – “Oon Toiee” With Text And Direct Links In UpMusic
♪♪♫♫♪♪♯
اونی که میخوام باهاش باشم یک عمر تو زندگی اونی که میخوام نگاش کنم از روی عاشقی
♪♪♫♫♪♪♯ اونی که میخوام صداش کنم عشق همیشگی اون تویی اون تویی ♪♪♫♫♪♪♯
اونی که صدای خنده هاش واسم آرامشه اونی که دلم میره براش چشم سیاهشه
همونی که خیلی عاشقه اهل سازشه اون تویی اون تویی
شعر و آهنگسازی : احمد قهرمانی
من میخوام این دلو سرو سامون بدم تموم زندگیمو به اون بدم
♪♪♫♫♪♪♯ به همه بگم که اون عشق منه نبینم کسی اونو چشم بزنه ♪♪♫♫♪♪♯
به همه بگم که تو مال منی وقتی نیستی ام تو خیال منی
من میخوام به همه بگم دوست دارم توی این دنیا فقط تورو دارم
اونی که میخوام باهاش باشم یک عمر تو زندگی اونی که میخوام نگاش کنم از روی عاشقی
♪♪♫♫♪♪♯ اونی که میخوام صداش کنم عشق همیشگی اون تویی اون تویی ♪♪♫♫♪♪♯
اونی که صدای خنده هاش واسم آرامشه اونی که دلم میره براش چشم سیاهشه
همونی که خیلی عاشقه اهل سازشه اون تویی اون تویی
یه چیزایی قانونه همه چی دست اونه مث دل دیوونه که واسه اون میخونه
♪♪♫♫♪♪♯ اون لحظه که با اونه چشاش تره بارونه دقت کنی میبینی عاشقته میمونه ♪♪♫♫♪♪♯
یه چیزایی قانونه همه چی دست اونه مث دل دیوونه که واسه اون میخونه
اون لحظه که با اونه چشاش تره بارونه دقت کنی میبینی عاشقته میمونه
♪♪♫♫♪♪♯
منبع ( surce ) : دانلود آهنگ امید آمری اون تویی
چهرهها » درباره آقای خاتمی پیشفرض بر این بوده است که ایشان شنود میشوند. افراد مختلف نیز مستقیم و غیر مستقیم در گذشته این موضوع را بیان کردهاند که تمام جلسات و نشستهای آقای خاتمی شنود میشود. یک خاطره جالب از شنود آقای خاتمی برایتان میگویم. نزدیک به ١٥ سال پیش آقای خاتمی مشغول ساخت یک آپارتمان بودند. پس از آنکه بنای این پروژه به پایان رسید، تجهیزات شنود پشت پریزهای این آپارتمان پیدا شد.
سراج موزیک: محمدرضا خاتمی در گفتوگو با اعتماد عنوان کرده است: «اصلاحطلبان از شنود استقبال میکنند.»
متن این پرسش و پاسخ را با هم میخوانیم.
حمیدرضا ترقی، عضو حزب موتلفه اخیرا ادعا کرده که دفتر آقای خاتمی شنود میشود. آیا شما این ادعا را تایید میکنید؟
درباره صحبتهایی که آقای ترقی اظهار کردند ذکر چند نکته حایز اهمیت است. نخست آن که یکی از اعضای یک جریان سیاسی از محتوای شنودهایی که طبیعتا سازمانهای اطلاعاتی انجام میدهد، خبر دارد تاسفبار است یا آن سازمانهای اطلاعاتی اخبار را در اختیار آن حزب سیاسی قرار میدهند یا آن حزب سیاسی به شکلی در سازمانهای اطلاعاتی نفوذ کرده است که از محتوای شنودها اطلاع دارند. البته ما میدانیم بسیاری از رسانهها، سایتها و اشخاصی که چهرهای امنیتی، اطلاعاتی و مسوولیتی به این شکل ندارند اطلاعاتی از این دست در اختیارشان قرار داده میشود تا شانتاژ سیاسی کنند. به هر حال این موضوع باعث تاسف است که در ایران یک عضو جریان سیاسی صحبتهایی به این شکل را مطرح میکند. این موضوع سبب نگرانی ما برای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی است. سوالی که در پی این نگرانی به وجود میآید آن است که چه افرادی در حال حاضر مسوولیت نهادهای حساس کشور را بر عهده دارند؟
نکته دومی که وجود دارد، آن است که اصلاحطلبان از شنود استقبال میکنند. بنای اصلاحطلبان همیشه بر این موضوع بوده است که همواره در حال شنود هستند. این شنود محدود به جلسات نیست بلکه محل کار، محل زندگی و حتی اتومبیلهای اصلاحطلبان شنود میشود. جریان اصلاحطلب از این موضوع استقبال کرده و حتی خوشحال میشود واقعا آن چیزی که از جلسات شنود میشود به دست مسئولان عالیرتبه کشور رسیده و حتی برای مردم نیز منتشر شود تا نشان داده شود اصلاحطلبان مانند روح بوده و پشت پرده و جلوی پرده برای آنها تفاوتی نخواهد داشت. اصلاحطلبان همواره نظرات و اعتقادات خود را در ملاء عام مطرح کرده و نیازی به بیان کردن این موضوعات در خفا و پشت پرده ندارند.
بنابراین نگرانی اصلاحطلبان از شنود بابت چیست؟
نگرانی ما آن است که این شنودها که حتما هم وجود دارد اشتباه به گوش مسئولان امر مخابره شود. وضعیت شنود بسیار نامطلوب است؛ تا جایی که من اطلاع دارم این نگرانی در سران کشور نیز وجود داشته و آن عزیزان نگرانیهایی درباره شنود جلسات خود دارند. اطلاع دارم که روسای سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی کشور نیز از ترس رقیبان داخلی، در جلسات موبایل به همراه خود نمیبرند. این وضعیت بسیار اسفناک بوده و نشان میدهد کوچکترین مسائل قانونی در این امر رعایت نمیشود. اگر ما واقعا مطابق قانون عمل میکردیم، شاید گرفتاریهای امروز حادث نمیشد.
آیا شنود دفتر آقای خاتمی صحت دارد؟
درباره آقای خاتمی پیشفرض بر این بوده است که ایشان شنود میشوند. افراد مختلف نیز مستقیم و غیر مستقیم در گذشته این موضوع را بیان کردهاند که تمام جلسات و نشستهای آقای خاتمی شنود میشود. یک خاطره جالب از شنود آقای خاتمی برایتان میگویم. نزدیک به ١۵ سال پیش آقای خاتمی مشغول ساخت یک آپارتمان بودند. پس از آنکه بنای این پروژه به پایان رسید، تجهیزات شنود پشت پریزهای این آپارتمان پیدا شد.
پس از این اتفاق، گزارش آن طی یک نامه رسمی به رییس قوه قضاییه اطلاع داده شد تا پیگیریهای قضایی صورت پذیرد اما متاسفانه به این درخواست ترتیب اثر داده نشد. این نشان میدهد متاسفانه در داخل کشور، عدهای به خود اجازه میدهند هر کار غیر قانونی را انجام دهند. موضوع شنود برای شخص آقای خاتمی، اطرافیان ایشان و جریان اصلاحات یک امر شناختهشدهای است. اگر موضوعاتی که در جلسات شنود میشود، به شکلی دقیق به مسوولان بالادستی ارایه شود اصلاحطلبان با این موضوع مشکلی ندارند زیرا مواضع ما در جلسات همانی است که در ملأعام اعلام میشود.
یعنی نگرانی جریان اصلاحات از شنود بابت آن است که جزییات جلسه به صورت دقیق به مسوولان ذیربط ارایه نمیشود؟
بله. این مهم خواسته همیشگی ما بوده است. جریان اصلاحات همواره به برخی موضوعات انتقاد و با برخی کارها مشکل دارد اما همواره این موضوعات در ملأعام اعلام میشود. بیان کردن این موضوعات نیاز به جلسات مخفی ندارد. واقعیت آن است که جریان اصلاحات اصلا جلسهای به نام جلسه مخفی ندارد. به ویژه این موضوع برای آقای خاتمی صدق میکند. حضور افراد مختلف در تمام جلسات آقای خاتمی بلامانع است و ایشان هیچ جلسه غیر علنی و مخفی ندارد که افرادی بخواهند اطلاعاتی خاص از آن جلسات استخراج کنند.
حدفاصل سالهای ٨۴ تا ٨٨ نیز این اتفاق در دفتر آقای خاتمی رخ داده است؟
تصور ما بر این است که در آن سالها نیز شنود رخ داده است. به هر حال تمام سیستمهایی که در کشور فعالیت دارند، با پیش فرض بیاعتمادی کار میکردند و برای آنها تفاوتی میان نفر دوم کشور با سایر افراد وجود نداشت زیرا بنای کار بیاعتمادی بود. هر چند من اطلاع دقیقی از شنود در آن سالها ندارم اما فرض ما بر این است که مکانی وجود ندارد که از گزند شنود در امان باشد.
آیا شما خاطرهای از شنود شدن خود دارید؟
بله. در زمانی که ما در حزب مشارکت فعالیت داشتیم و اتفاقا دولت اصلاحات هم مستقر بود، جلسه شورای مرکزی حزب در طبقه پایین ساختمان برگزار شد. تعدادی از جوانان حزب در طبقه بالای محل برگزاری جلسه مشغول کار کردن با رادیو بودند که ناگهان بر روی موج اف.ام صدای جلسه را شنیدند. در آن زمان وزارت اطلاعات، اصلاحطلب بود.
از وزارت اطلاعات درخواست کردیم جهت بازرسی و پیدا کردن این تجهیزات ساختمان را بررسی کنند. پس از بررسی، نزدیک به ١٠ دستگاه شنود در قسمتهای مختلف ساختمان پیدا شد. گزارش این شنود نیز طی نامه رسمی به مراجع قضایی ارایه شد اما متاسفانه این نامه به جایی نرسید.
تمامی حقوق مطالب برای سراج موزیک | موزیک های جدید محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.